بخش متحزب ناسيونالیسم تاریخ مصرف گذشته کردستان، در ادامه چالشهای ناشی از بی افقی، شکست دورنمای پیروزی آمریکا در عراق و سقوط هرچه بیشتر به دامن راست ارتجاعی، خود را هرچه بیشتر در تقابل با جامعه کردستان می بیند. نه امکان برون رفت دارد و نه توانایی حل مسئله را در قامت خود می بینند. در محافل شان جامعه کردستان را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که میخواهند تصویر میکنند. شناخت از جامعه و جنبش های جاری آن در سیاست شان بی معناست. ربطشان به جامعه تابعی از تحولات و خواسته های امروز مردم نیست، بلکه باد زدن تاریخ مبارزاتی است که جامعه و زمان از آن عبور کرده است. اینها در نوستالژی تاریخی بسر می برند.
ناسیونالیسم کرد با چنین تصوری بر طبل "جنگ جنگ تا پیروزی" میکوبد. سالهاست چشم بر واقعیت بسته است. این جنبش اما امکان پیشروی و برون رفت از این بحران را ندارد. وضعیت و دست و پازدن های کنونی شان نتیجه مستقیم سیاستهای پاخورده و کهنه شان است. جامعه کردستان متحول شده است. نسل جوان افق متفاوتی دارد. فعالین سیاسی پیشرو جامعه از آنها گذر کرده اند. جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه اجتماعی در کردستان گسترش چشمگیری یافته اند. مبارزه سیاسی – اجتماعی و شیوه های آن در کردستان معانی دیگری یافته است. مطالبات انقلابی و انسانی مردم کردستان دارای وسعت و پیچیدگی خاصی شده است. سیاست های ناسیونالیستی این احزاب حاشیه ای شده است. حتی ناسیونالیسم تاریخی غیر متحزب کردستان هم این سیاستها را حاشیه ای، غیر پاسخگو و بی مصرف ارزیابی می کند، چه رسد به صدها هزار جوان نسل امروز کردستان که تشنه آزادی، مدرنیسم و رهایی انسانی اند.
درک و قبول این واقعیت، برای این محافل حکم جام زهر دارد. پاسخ فرخ معانی به آذر ماجدی ("پاسخی به ادعاهای بی اساس آذر ماجدی") یک نمونه زنده و در عین حال دردآور این واقعیت است. فرخ معانی ورشکستگی امروز ناسیونالیستهای متحزب در کردستان (خصوصا شاخه هاى گوناگون کومه له) را نه در بی ربطی سیاستها، افق و استراتژی شان به جامعه کردستان، بلکه در منصور حکمت می بیند. کومه له و حزب کمونیست ایران از دهه هفتاد شمسی دچار بحران شده است و این بحران هر روز از نو بازتولید می شود. قطعا باز نگری تاریخ و تعمیق در آن به درک علل این بحران کمک می کند، بشرط آنکه چشم بر واقعیات انکار ناپذیر تحولات بیست سال اخیر و ضعف ناسیونالیسم کرد در پاسخگویی به خواست ها و امیال مردم نبندیم. مادامی که اصل مساله بحران ناسیونالیسم کرد مورد برسی قرار نگیرد، نتیجه ای بهتر از نتایج تا کنونی عاید نمیشود.
این طیف مساله را وارونه می بیند و سالهاست که با پرخاشگری و اتهام و انزجار نسبت به منصور حکمت، مسئولیت شکست و ورشکستگی شان را بر دوش کمونیسم کارگری میاندازند. اینها از درک این واقعیت که دنیا و منطقه متحول شده است، عاجزند. اینها رشد جنبش کمونیسم کارگری در کردستان را کودکانه انکار می کنند. اقبال کم سازمان های رنگارنگ ناسیونالیستی را در جامعه می بینند، بجای آنکه در دلایل اجتماعی و سیاسی آن عمیق شوند، خشم خود از ناکامی را متوجه منصور حکمت می کنند. فرخ معانی به این جریان تعلق دارد.
نوشته پر از توهین و افترای فرخ معانی ( همچون دیگر نوشته های این طیف در این سالها)، چیزی جز تکرار اتهامات گذشته نیست و در ادامه همان جعلیات گذشته است. ایشان در بیان علل بحران گروههاى موسوم به کومه له، به همان شیوه "سازمان زحمتکشانها" و "حزب دموکراتها" طی سالهای اخیر متوسل می شود. محور این شیوه برخورد حمله به منصور حکمت و وارونه کردن واقعیات گذشته است. فرخ معانی همان اتهام دست چندم ناسیونالیسم کرد را نسبت به منصور حکمت تکرار می کند: "منصور حکمت موجد نابودی کومه له است. این اتهام رنگ باخته و پاخورده بارها پاسخ گرفته است. ایشان علت بحران و سیر انشعابات متععد در کومله را جدایی اکثریت بدنه کومه له و حزب کمونیست و پیوستن آنها به حزب کمونیست کارگری (ح ک ک) به رهبری منصور حکمت می داند.
باید پرسید، چه شد که اکثریت اعضا و رهبری وقت کومه له و حزب کمونیست به ح ک ک پیوستند؟ پاسخی که فرخ معانی به این سوال میدهد این است که "این عده (اکثریت کادرها و رهبری کومله) از اردوگاه نشینی خسته شده بودند" و به این دلیل به ح ک ک پیوستند. فرض کنیم که این پاسخ درست باشد. آنگاه باید پرسید که چرا این عده از اردوگاه نشینی خسته شده بودند؟ پاسخ این سوال، همان جام زهری است که طیف های مختلف کومه له هیچگاه به آن نمیپردازند. اگر در این شرایط و علل مسائل عمیق شوند آنگاه به واقعیت تحلیل منصور حکمت در رابطه با شرایط آن زمان کومه له می رسند.
منصور حکمت مبحث کمونیسم کارگری را مطرح کرد. کوشید که کلیت حزب را به این جنبش جلب و جذب نماید. درباره مبارزه نظامی کمونیستی بحثی بسیار عمیق ارائه داد، درباره کومه له در اردوگاه و وضعیت اردوگاه ها صحبت کرد و هشدار داد. درباره جایگاه اجتماعی کومه له سخن گفت. کوشید رهبران وقت کومه له را به خطیر بودن شرایط، واقف کند، خطر رشد ناسیونالیسم را در کومه له هشدار دهد. مسئولانه گفت که باید اردوگاه ها در عراق سبک شود. باید کوشید انسان هایی که نمی توانند فعالانه در مبارزه نظامی شرکت داشته باشند را سریعا به اروپا اعزام کرد.
اگر این هشدار منصور حکمت عملی نمی شد، سرنوشت بسیار خطرناک و مبهمی در انتظار چند هزار نیروی کومه له و حزب کمونیست ایران و به طبع آن طیف وسیعی از چپ جامعه قرار می داشت. اگر طرح منصور حکمت عملی نمی شد ما اکنون با یک فاجعه تاریخی در کردستان مواجه بودیم. موقعیت کومه له بی شک بهتراز وضعیت کنونی پ ک ک نمی شد. تحولات امروز و حاشیه ای شدن طیفهای مختلف کومه له عملا بی ربطی شان را به امیال، خواسته ها و جنبش های جاری در جامعه نشان میدهد.
گرايش کمونیسم کارگری متعلق به یک جنبش اجتماعی متمايز بود. جدائى منصور حکمت تلاشى براى جدائى قطعى کمونيسم کارگرى از چپ سنتی و ناسیونالیسم کرد بود. بعلاوه، بنا بر ادعای شما، نزدیک به دو دهه از تشکیل ح ک ک و رفتن منصور حکمت از حزب کمونیست می گذرد، چگونه است که کومه له مداوما بر شدت و دامنه بحرانهایش افزوده شده است؟ یک طیف آن سر از فدرالیسم و کاخ سفید درآورده و بخشی دیگر سر از بیعت با پژاک و مذاکره با جمهوری اسلامی در عراق. طیفی هم اردوگاه نشین شده اند و مترصد بدست آوردن موقعیت برای آمدن به اروپا هستند. اینها حاصل سیاست های غلط و بی افقی کومه له و ناسیونالیسم کرد است. بر خلاف آنچه فرخ معانی بیان میکند، فرهنگ "پیشمرگه جانش را برای خاکش میدهد" در کردستان و در میان فعالین سیاسی آن جایگاهی ندارد و جامعه از این فرهنگ سیاسی عهد عتيق عبور کرده است. امروز کارگر کردستان برای مبارزه طبقاتیش راه "پیشمرگایتی" را انتخاب نمیکند ، همانگونه که فعالین حقوق کودک و زن، فعالین علیه اعدام و غیره این شیوه را برنمی گزینند. اگر غیر از این بود که به قول خود نیروهای کومه له " یک قابلمه فاسولیا" کفاف تمام نیروهایشان را نمیداد.
این وضعیت اسفناک ناسیونالیسم کرد حاصل بی افقی و بی ربطی این جنبش به مردم و جامعه کردستان است. مادامی که این جنبش این واقعیت را نپذیرد، در همین شرایط اسفناک درجا خواهد زد. شجاعت داشته باشید و عواقب سیاست های خود را بپذیرید. متهم کردن و ریختن تقصیرها به سر منصور حکمت و کمونیسم کارگری دردی از شما درمان نمی کند. تاریخ قضاوت می کند. منصور حکمت با تحلیلی هشیارانه از اوضاع منطقه و بین المللی، با بصیرت و احساس مسئولیتی قابل ستایش موجبات خلاصی هزاران نفر از آوارگی و فلاکت و تحقیر و حتی مرگ را فراهم آورد. این واقعیت یکی از لحظات پرافتخار رهبری منصور حکمت است. اگر قدر شناس نيستيد لااقل انصاف داشته باشيد. *